کوکو گوریل گویا
کوکو اسم یک خانم گوریل ۴۲ ساله است که از کودکی میان انسانها بزرگ شده و زبان اشاره ناشنوایان را تا حدودی یاد گرفته است. کوکو قسمتی از پروژه زبانآموزی به جانوران رده بالا در دانشگاه استنفورد است. کوکو بیش از ۱۰۰۰ علامت زبان ناشنوایان در ارتباط با انسانها استفاده میکند و حدود ۲۰۰۰ کلمه انگلیسی را هم درک میکند. مایکل گوریل نر و دوست قبلی کوکو هم حدود ۶۰۰ علامت را آموخته بود و چند سال پیش درگذشت.
امروز ۴ جولای روز تولد این گوریل زیبا و دوست داشتنی است.
قسمتهایی از یک گزارش در مورد کوکو را برای روز تولدش برایتان ترجمه کرده ایم. اصل گزارش را میتوانید اینجا بخوانید. وبسایت کوکو را هم میتوانید سر بزنید تا با عکس هاش و زندگیش و دوست جدیدش آشنا بشید!
جایی در میان کوههای سانتا کروز کالیفرنیا، در یک مزرعه کوکو و دوستش زندگی میکنند. از من خواسته شد که برای جلوگیری از انتقال ویروسهای انسانی، ماسک بزنم و دستکش دستم کنم. جلوی اتاق کوکو، روی صندلی پلاستیکی میشینم و پشت در توری، کوکو گوریل ۱۳۵ کیلویی را میبینم. به من گفت شده که در آغاز به چشماش خیره نشوم. ولی نمیتونم جلوی خودمو بگیرم و به این موجود زیبا نگاه نکنم. از ۴۲ سال پیش، پروژه کوکو بلندمدتترین پروژه زبان آموزی میان گونههای متفاوت جانوری بود است.
با بلند کردن دستم به سبک سلام ملوان ها، سلام میکنم! کوکو صدایی از خودش درمیاره. دکتر پنی پاترسن، معلم و همراه کوکو و مدیر پروژه در این ۴۲ سال که داخل اتاق است، میگوید: "نگران نباش. کوکو ازت خوشش اومده!" کوکو دوباره به من نگاه میکند و بر میگردد و به زبان اشاره چیزی به پنی میگوید "کوکو میگه میخواد دهنتو ببینه، صبر کن ... مخصوصاً میگه میخواد زبانتو ببینه!" با خوشحالی ماسک را درمیارم و زبانم را دراز میکنم تا کوکو ببیند! کوکو دوباره غرش ملایمی میکند.
دکتر پاترسن از یک در کناری از اتاق بیرون میاید و میگوید: "کوکو میخواد که بری داخل اتاقش". همه انواع گوریلها جزو جانورن در خطر انقراض هستند. به ویژه گوریلهای کوهستانی که فقط ۷۰۰ تا ازشان باقی مانده است. از زیرگونههای دیگر، ۲۷۰۰۰ گوریل دشتی و فقط ۲۰۰ گوریل کنار رودخانه در ۲۰۱۱ باقی مانده اند.
طبق گفته مدیر بخش آفریقای انجمن جهانی حیات وحش، در بعضی قسمتهای آفریقا، گوریل منبع اصلی پروتئین برای مردم ساکن جنگل است. تلاشها برای حفظ گوریلها از شکار شدن برای گوشتشان، تقریبا با شکست مواجه شده.
شمار کم گوریلهای باقیمانده، روی کسانی که از گوشت گوریل پول خوبی در میاورند، یا مسافرانی که سر میزشان گوشت گوریل میبینند، چندان اثری ندارد. اکنون این امیدواری است که با معرفی کوکو و اینکه گوریلها میتواند زبان انسان را درک کنند و با انسانها ارتباط بر قرار کنند، مردم را بیشتر با گوریلها آشنا کرد.
تلاشهای زیادی شده که کوکو جفتگیری کند، و احتمالا زبان اشاره را به فرزندش منتقل کند. ولی کوکو، فقط به دوستی با مایکل و اکنون اندوم (گوریل نر جدید) بسنده کرده است. [در سایت koko.org نوشته شده که کوکو خیلی به عروسکها علاقه نشان میدهد، ازشان مراقبت میکند و بغلشان میکند. پس از مرگ مایکل، کوکو، اندوم را خودش از یک فیلم گوریلها و از میان چند گوریل نرا انتخاب کرد! ولی تمایلی به جفتگیری نشان نمیدهد. گوریلها به طور اجتمایی زندگی میکنند و کوکو هم گفته که دلش میخواد با چند گوریل ماده دیگر و اندوم گروهی زندگی کنند!
داخل اتاق، چهار زانو مینشینم و از کیفم، کتاب حیوانات که برای کوکو خریدم را در میاورم و صفحههایش را به کوکو نشان میدهم. استرس دارم و عرق کردم و سعی میکنم که به چشمهایش خیره نشوم! کوکو با هیکل ۱۳۵ کیلویی به طرفم میاد و به آرامی با دستش که مثل چرم است، لمسم میکند. به آرامی من را به طرف خود میکشاند و میان بازوانش بغلم میکند. پس از اینکه از بغلش رهایم میکند، علامتی نشان میدهد. دکتر پاتسن میگوید که کوکو میخواهد دنبالش بروی. کوکو به آرامی دستم را میگیرد و مرا در اتاقش که پر از اسباب بازی و پارچههای رنگی است میگرداند.
عکس دختر نوزاد ۳ هفتگیام را از کیفم بیرون میکشم و به کوکو نشان میدهم. نشانه "بچه یه من" را که یاد گرفتهام به کوکو میگویم: به خودم اشاره میکنم و سپس حرکتی مثل تکان دادن بچه در بغل میکنم! باورم نمیشود ولی کوکو عکس را گرفته و نگاه میکند و سپس عکس را میبوسد و از میان اسباب بازی ها، عروسکی بر میدارد و به من میدهد!
در اوسط ملاقاتمان، کوکو به من اشاره میکند که کنارش دراز بکشم و یک بار هم میگوید که پشتش را بخارانم! دکتر پاترسن میگوید که کوکو متوجه شده من عصبی هستم و سعی میکند با این روش آرام بشوم!
کوکو روی صندلی جلوی تلویزیون مینشیند و دکتر پاترسن ویدیو را روشن میکند، کوکو به من اشاره میکند که کنارش بنشینم و با هم فیلم ماری پاپینز را تماشا میکنیم!!!
پس از ۲ بار بغل کردن دیگر، از کوکو جدا میشوم. بیرون اتاق میایستم و برای آخرین بار به کوکو دست تکان میدهم. کوکو بوسم میکند و لبهای غنچه شدهاش را به توری میچسباند! جلو میروم و لبهایش را لمس میکنم!
وقتی کوکو نوزادی کوچک و با سؤ تغذیه در باغ وحش سان فرانسیسکو بود، دکتر پاترسن یک دانشجوی دکترا در استنفورد بود و دانشگاه را قانع کرد که تا از کوکو برای تز دکترایش در مورد تواناییهای زبانی گوریلهای دشتی استفاده کند. وقتی دکتر پاترسن دید که کوکو از نشانهای درستی برای غذا و آب استفاده میکند، پروژه کوکو آغاز شد.
برای ۴۲ سال بعدی، دکتر پاترسن کلّ زندگیش را به این پروژه اختصاص داد.
او میگوید: "من فکر میکنم، کوکو کمی احساس افتخار میکنه! اون به خودش میگه "گوریل باکلاس"!
کوکو برای ابراز خودش، نه تنها از زبان اشاره، بلکه از کارت، کتاب و فیلم استفاده میکند. بعضی از محققان بر این باور هستند که جانوران فقط برای گرفتن پاداش، ممکن است نشانه هایی را فرا بگیرند. دکتر پاترسن میگوید که او هم اوّل همین فکر را میکرده است ولی به مرور زمان، کوکو شروع کرد به ترکیب کلمهها برای اشاره کردن به چیزهایی که به طور مستقیم آموزش داده نشده بود.
مثلا، برای اشاره به "حلقه" به "النگوی انگشت" اشاره کرد. یا اسم "ماسک" را گذاشت "کلاه چشم". [روایت تایید نشدهای هم وجود داره که وقتی میخواستند کوکو را گول بزنند تا همسر مایکل بشود، دکتر پاترسن گفت بود که "من مایکل را دوست دارم. مایکل گوریل باهوشی است". ولی کوکو برگشته اشاره کرده که "مایکل، توالت، کثیف، بد بو"! ظاهراً به کوکو کلمههای بد یاد ندادهاند و مجبور شده ابتکار به خرج بده تا منظورشو بیان کند!]
کوکو اوّلین جانور از رده نخستین سانان نیست که زبان اشاره یاد گرفت است. ۵ سال پیش از کوکو، یک شامپانزه به نام واشو ۳۵۰ اشاره یاد گرفت بود. [ظاهراً حنجره یه این جانوران مناسب تولید صدای انسانی نیست.]
علاقه کوکو به بچه در سالهای اخیر بیشتر شده. کوکو قبلا از چند بچه گربه نگهداری کرده است. اولینشان، وقتی یک ساله بود و از مزرعه فرار کرد، در تصادف با ماشین کشته شد. وقتی دکتر پاترسن به کوکو گفت که بچه گربه رفته و بر نمیگرده، کوکو اشاره کرده بود "بد، غصه، اخم، گریه". ولی کوکو دیگر چندان علاقمند به بچه گربه جدید نیست.
مایکل گوریل نری بود که در سال ۲۰۰۰ در ۲۷ سالگی درگذشت. پدر و مادر مایکل در کامرون شکار شده بودند و مایکل توانسته بود این قضیه رو با زبان اشاره به محققان بگوید: "له کردن، گوشت، گوریل. دهان، دندان. گریه، ناله، صدای بلند. بریدن، گردن."
دکتر پاترسن میگوید که کوکو هم با این قسمت ترسناک از مواجه انسانها و گوریلها آشناست. "تصادفی اتفاق افتاد، کسی یک دی وی دی در مورد نخستین سانان فرستاده بود. ویدیو داشت پخش میشد و من حواسم به جای دیگر بود. یک دفعه دیدم که کوکو داره صحنههایی در مورد گوشت شکار را تماشا میکنه. باید اوّل فیلم را خودم کنترل میکردم ولی نکردم. فرداش، داشتم بستههای پستی رسیده را چک میکردم. کوکو یک آگهی سوپر مارکت را برداشت. بعد صفحهای که پر از تصویر گوشت بود را نگه داشت و اشاره کرد "خجالت، آنجا".
این خلاصه ای بود از گزارش روزنامه دیلی تلگراف درباره کوکو.
فیلمی درباره کوکو ساخته شده به نام کوکو گوریل سخنگو. در اینترنت می توانید مطالب بیشتری هم پیدا کنید. از جمله اینکه کوکو علاقه خاصی به فیلم چای با موسولینی داره ولی در بخش های گریه دار و خداحافظی فیلم، احساساتی و ناراحت می شه و اون جا ها را سعی می کنه نگاه نکنه!
آیا اینکه بشر فقط توانسته با کوکو و چند موجود دیگرارتباط برقرار کنه و ببینه که او نها هم می توانند خودشان و احساساتشان را به روش قابل فهم بشر هم منتقل کنند، دلیل اینه که حیوانات دیگر این توانایی را ندارند و باید بدون دلیل واقعی و فقط بخاطر خوشمزه بودن، کشته و خورده شوند؟!!
وقتی که خوردنشان حتی برای خودمان هم کم ضرر نیست!واقعیت این هست که خوردن گوشت حیوانات هیچ فرقی با خوردن گوشت ادمیزاد و یک هم نوع ندارد. انها هم احساساتی چون من و شما دارن.
بیایید حس یک حیوان را در لحظه مرگ درک کنیم
بیایید حس کنیم که در آن لحظه چه تجربه دردناکی دارند
وقتی که بی کس و تنها میشویم...
وقتی به چشمان دیگران خیره میشویم ولی آنها مارا نمیبینند...
وقتی گوش شنوایی برای شنیدن دردهایمان نیست...
وقتی به دنبال دستی یاری دهنده و نجات بخشی میگردید...
تمامی حیوانات مرگ را میفهمند.
تمامی دردها را حس میکنند.
هیچ کدام از آنها از این قصه تلخ رضایت ندارند.
بیایید صدای بی صدایان باشیم.
با گیاهخواری میتوانیم به درد و رنج آنها پایان دهیم.
بیایید حس کنیم که در آن لحظه چه تجربه دردناکی دارند
وقتی که بی کس و تنها میشویم...
وقتی به چشمان دیگران خیره میشویم ولی آنها مارا نمیبینند...
وقتی گوش شنوایی برای شنیدن دردهایمان نیست...
وقتی به دنبال دستی یاری دهنده و نجات بخشی میگردید...
تمامی حیوانات مرگ را میفهمند.
تمامی دردها را حس میکنند.
هیچ کدام از آنها از این قصه تلخ رضایت ندارند.
بیایید صدای بی صدایان باشیم.
با گیاهخواری میتوانیم به درد و رنج آنها پایان دهیم.
چقدر احساسی بود
ReplyDeleteاشکم در اومد وقتی رسیدم به جایی که میگفته مادرش رو ادمها کشتن
له کردن,گوشت,گوریل,دهان,دندان,گریه,ناله,صدای بلند,بریدن ,گردن..............
به این فکر میکردم اگر گاو و گوسفند میتونستن حرف بزنن چی میگفتن؟
دیوانه کنندس:(
من هم
Delete:'(
خیلی گریه کردم واقعا درداوره
cheghadr jaleb bod va cheghadr tamol barangi!
ReplyDeleteاوهووم
Delete:(
oh oh kheili jaleb bod manam narahat shodam oh pas ina khatere ham darand jalebe ke toneste bege che etefaghi vase waledeinesh oftade oh adam narahat mishe chera beheshon zolm mishe ona ham mesle ma dost darand zendegi konand
ReplyDeleteاره هم جالب و هم درداور
Delete:(
خیلی جالب بود واقعا مرسی
ReplyDeleteخواهش میکنم عزیزم
Deleteمن چند تا فیلم مستندش رو قبلا دیده بودم
ReplyDeleteممنون خیلی جالب بود
خواهش میکنم زهرا جون
DeleteNazi kokoooo :* delam mikhadesh leilaa
ReplyDeleteاره منم خیلی نازه
Delete^_^
Kheyli jaleb bud baram, ma adama az kenare heyvuna inghad bi tafavot migzarim ghafel azinke ina ham mesle ma ehsas daran, mesle un parvane ke be tasvir keshidid, emruz ke khundamesh negaham taghyir kard,
ReplyDelete